فیتوپلانکتون

تلخ مثل شکلات؛ in a good way

فیتوپلانکتون

تلخ مثل شکلات؛ in a good way

انفعال بد است

چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۱۷ ب.ظ
سربازیم نزدیکه. منظورم اعزام به خدمته. سوال های زیادی دارم ولی هیچ کدام از جنس ترس نیست. از کودکی اردوهای دور از خانواده را تجربه کردم و بنظرم، این هم یک چیزی شبیه آنهاست. ولی با ساختار منظم تر و شاید کمی هم قهریه. شاید اتفاقاتی بیفتد که نظرم عوض شود. شاید دوستان بسیار خوبی پیدا کنم. شاید آسیب ببینم. شاید بنای کار و فعالیتم در آینده نهاده شود. شاید سخت باشد. ولی بنظرم این جمله آخر گزاره درستی نیست.
آنچه خودم مایلم اتفاق بیفتد فاصله گرفتن از فضای مجازی و تقویت مهارت های عملی و جسمانی ام است. کاش فرصتی فراهم شود کمی مردتر شوم. از کله شقی هایم کاسته شود و منطقی تر گردم. اما چالشی که این چند هفته اخیر کمی مرا آشفته کرده، داستان خواستگاری اخیرم است. یه خواستگاری کاملاً سنتی. و علاقه به دخترخانمی که قبلاً آن را ندیده بودم. شخصیت فهمیده و دانایی دارد که بنظرم از زمان و سن خودش جلوتر است. فاکتورهای اخلاقی و رفتاری و دینی مشترکی داریم و بنظر همه چیز مطلوب است. بجز یک بخش؛ من در 29 سالگی ام سربازی نرفته ام. و کار فعلی من در تهران است. این دو موضوع همه آینده خوبی را که ممکن است بتوان متصور شد با شک و تردیدهایی مواجه می کند.
نمی دانم؛ شاید باز هم بازخورد منفعلانه ای پی خواهم گرفت و همه چیز بهم خواهد ریخت و بیخیال به مسیری که زندگی مرا به آن سمت می کشد خواهم رفت. و مسئله اصلی چیزیست که روز و شب رهایت نخواهد کرد: تو می توانستی و نخواستی!
  • علیرضا ش.

ازدواج

انفعال

سربازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی